مدح و مرثیۀ حضرت زینب سلاماللهعلیها
نام زینب میبرم شعرم پریشان میشود نام زینب میبرم این ابر باران میشود نـامِ زینب بُـردم و دریـا مـؤدّب ایـسـتاد باز اقـیـانـوس نا آرام طـوفـان میشود چادرش قدری بتـابد آب میگردد زمین روزها در سایهاش خورشید پنهان میشود در دعا میایستد محراب حیرت میکند از مناجات شبش سلمان مسلمان میشود در مدیـنه سالها زهـرا صدایش میکنند وقت تفسیرش خود جبریل دربان میشود خم نشد زانوی عباسش بجز در پای او تا به محمل میرود اکبر شُتربان میشود یک قـدم خانم بیـاید کـوفه میپـیچـد بهم یک قدم بیبی بکوبد شام ویران میشود واژههایش خطبه شد نهج البلاغه جمع شد خطبه نه تیغ علی انگار عریان میشود کیست این؟ زهرا علی شاید حسن شاید حسین؟ حق بده آئینه از این اوج حیران میشود |